بزرگنمايي:
سیاست و بازاریابی - ژانویه 1959، در حادثهی گذرگاه دیتلوف نُه کوهنورد جوان که برای سفری اکتشافی به غرب شوروی رهسپار شده بودند، بهطور مشکوکی جان خود را از دست دادند. در این مقاله به جزئیات این حادثهی معروف و محبوبترین نظریات مربوط به آن، از ریزش بهمن تا بشقابپرندهها، خواهیم پرداخت.
طرفداران ژانر وحشت احتمالا دربارهی فیلم « گذرگاه شیطان » (Devil"s Pass)، محصول روسیانگلیسی سال 2013، چیزهایی شنیدهاند یا شاید آن را تماشا کردهاند. این فیلم ماجراجوییِ پنج دانشجوی آمریکایی را به تصویر میکشد که برای پرده برداشتن از راز قتل نُه کوهنوردی که در سال 1959 در حادثهی گذرگاه دیتلوف کشته شدند، راهی منطقهای دورافتاده در روسیه میشوند. اینکه در جریان این فیلم چه بلایی سر تکتک اعضای این گروه میآید، موضوع این مقاله نیست و تماشای آن برای آگاه شدن از سرنوشت آنها توصیه میشود، اما ارتباطی که این فیلم با موضوع این مقاله دارد، ماجرایی است که برای آن نُه کوهنورد اتفاق افتاده بود؛ یک ماجرای واقعی. 62 سال پیش، حادثهای در منطقهای ظاهرا متروک و دورافتاده در رشتهکوههای اورال در غرب شوروی به کشته شدن نُه دانشجوی کوهنورد انجامید. این رخداد که به «حادثهی گذرگاه دیتلوف» مشهور است و نام خود را از اسم رهبر گروه، ا یگور دیتلوف ، گرفته است، به بزرگترین معمای حل نشدهی روسیه و منبعی بیپایان از تئوریهای توطئه تبدیل شده است. آدمفضاییها، ماموران حکومتی، پاگنده و ریزش بهمن تنها بخشی از این مجموعهی بزرگ تئوری را تشکیل میدهند. در حادثهی گذرگاه دیتلوف، نُه کوهنورد جوان بهطور مشکوکی جان خود را از دست دادند
اگرچه این حادثه در جایی بسیار دورافتاده، آن هم بیش از 60 سال پیش به وقوع پیوست، بااینحال مدارک و جزئیات زیادی از آن به لطف دوربینهای عکاسی و دفترچهی خاطراتی که همراه گروه بود، در دسترس است. اطلاعات بهجامانده از حادثهی گذرگاه دیتلوف سالها است افراد بسیاری را برای رسیدن به توضیحی منطقی برای علت وقوع آن به خود مشغول کرده است، اما تاکنون هیچ توضیحی نتوانسته دنیا را بهطور کامل متقاعد کند اول فوریهی 1959 دقیقا چه اتفاقی برای این گروه کوهنورد ماجراجو افتاد که به مرگ تکتک آنها انجامید. در این مقاله جزئیات این حادثه و چند مورد از محبوبترین نظریات مربوط به آن را خواهید خواند.
عناوینی که در این مقاله خواهید خواند: |
---|
بخش اول: شروع ماجرا |
بخش دوم: جستوجو |
بخش سوم: کشف اجساد |
بخش چهام: نظریهها |
بخش اول: شروع ماجرا
23 ژانویه 1959، ده کوهنورد جوان و باتجربه برای سفری اکتشافی به سمت رشتهکوههای اورال در غرب شوروی سوار قطار شدند. این اولینبار نبود این گروه کوهنورد در هوای سرد و یخبندان به چنین سفرهایی میرفتند، اما این بار قرار بود آخرین سفرشان باشد. این گروه شامل هشت دانشجوی مرد و دو زن بود و هدایت آنها را ا یگور دیتلوف ، دانشجوی سال پنجمی مهندسی فرکانس رادیویی، برعهده داشت. تمام اعضای گروه گواهی درجهی دو کوهنوردی داشتند و با کامل کردن این سفر به درجهی سه که در آن زمان بالاترین درجهی گواهی کوهنوردی در شوروی بود، ارتقا مییافتند. درحالیکه قطار در اعماق جنگلهای تایگای سیبری پیش میرفت، آخرین نوشتهی دفترچهی خاطرات گروه پیش از رسیدن به مقصد این جملات بود: «یعنی چه چیزی در این سفر انتظار ما را میکشد؟ آیا اتفاق جدیدی پیش خواهد آمد؟»
نقشهی مسیر کوهنوردان به گذرگاه دیتلوف این گروه ماجراجو پس از پیاده شدن از قطار، مسیر را با اتوبوس، سپس با کامیون، بعد اسب و سورتمه و در آخر هم پیاده و با اسکی ادامه دادند. در بین آنها، یوری یودین 21 ساله به خاطر درد شدید مفاصل که سالها با آن دستهوپنجه نرم میکرد، روز 28 ژانویه تصمیم گرفت از گروه جدا شده و به خانه برگردد؛ بیخبر از حادثهی تراژیکی که قرار بود بهزودی برای سایر دوستانش اتفاق بیفتد.
یوری یودین 21 ساله تنها عضو خوشاقبال گروه بود که به خاطر مشکلات جسمی تصمیم به بازگشت به خانه گرفت حالا گروه نُه نفره بدون یودین به سفر خود ادامه داد و تمام اتفاقات مهم مسیر را یادداشت و از آنها عکسبرداری کرد. عکسها و نوشتههای به جا مانده از گروه نشان میدهد مسیر بدون هیچ مشکل خاصی پیش رفته بود. گروه کوهنوردان پایین «کوه مرگ» چادر خود را برپا کردند
یکم فوریه گروه سرانجام به پایین کوه اُتورتِن رسید که جمعیت بومی آنجا موسوم به مانسی، به آن «کوه مرگ» میگفتند. آنها بیشتر روز را به صعود از شیب کوه گذراندند و در نهایت تصمیم گرفتند سیصد متر مانده به قله چادر بزنند. اینها چند نمونه از آخرین عکسهای بهجامانده از دوربینهای اعضای گروه است که پیش از حادثهی گذرگاه دیتلوف گرفته شده بود:
">
">
">
">
و آخرین جملهی آخرین مدخل دفتر خاطرات هم این بود: «دشوار است تصور چنین آرامشی روی ستیغ کوه و وزش باد سهمگین، صدها کیلومتر دور از سکونتگاههای انسانی.»
بخش دوم: جستوجو
چند هفته گذشت، اما خبری از هیچکدام از اعضای گروه نشد و دوستان و آشنایان نگران شدند. بعد از کلی بحث، سرانجام تیمی از دانشجویان داوطلب تصمیم گرفتند برای پیداکردن آنها با هلیکوپتر راهی رشتهکوههای اورال شوند. 26 فوریه گروه تجسس بالاخره چادر کوهنوردان را روی سراشیبی کوه پیدا کرد. از همان نگاه اول معلوم بود اتفاق وحشتناکی افتاده است. چادر پارهپاره و لایهی نازکی از برف آن را پوشانده بود. متعلقات و تجهیزات کوهنوردان بهطور مرتب و منظم داخل چادر قرار داشت، اما خود چادر از داخل با چاقو پاره شده بود.
ازآنجاکه این گروه کوهنوردی بسیار باتجربه بودند، پاره کردن چادر که تنها پناه آنها دربرابر یخبندان بود، مطمئنا دلیلی داشت و شاید اتفاقی داخل چادر آنقدر آنها را وحشتزده کرده بود که برای فرار مجبور به پاره کردن چادر شده بودند. علاوهبراین، کوهنوردان با چنان سرعتی مجبور به ترک چادر بودند که حتی وقت نداشتند کفش به پا کنند و بسیاری از آنها برای هوای منفی 30 درجهی بیرون از چادر، لباس کافی به تن نداشتند. آن اتفاق وحشتناک هرچه بوده، انگار بعد از خروج کوهنوردان از چادر برطرف شده بود، چون ردپاهای روی برف بسیار منظم و کمعمق بودند و از پراکندگی ناشی از ترس و سراسیمگی خبری نبود.
بخش سوم: کشف اجساد
کنار بقایای آتش کوچک زیر درخت بود که اولین اجساد گروه کوهنوردان پیدا شد. حالا امید به زنده پیداکردن سایر اعضای گروه تقریبا صفر بود.
نگاهی به 25 مورد از ترسناکترین اکتشافات باستانشناسی تاریخ
در مورد دوروشنکو اینطور فرض شد که این جراحات را درحالیکه بدنش در حال انجماد بوده، از سر درد و استیصال به خودش وارد کرده است. مایع خاکستری هم معمولا نشانهی وارد شدن ضربهی محکم به حفرهی قفسهی سینه است و نشان میدهد دوروشنکو احتمالا از درخت سرو پایین افتاده یا کسی محکم به سینهاش فشار آورده است. با وجود این علائم، علت مرگ دوروشنکو هیپوترمی عنوان شد و در گزارش اولیه، اشارهای به جزئیات مربوط به مایع خاکستری نشد. جسد دوم
جسد یوری کریوانیشنکو بیست و سه ساله کنار دوروشنکو و زیر درخت سرو پیدا شد. او پیراهنی آستینبلند و تنها یک جوراب به تن داشت. بدنش بهشدت کبود شده بود و روی پاها و دستهایش پر از زخم و جای سوختگی بود. در بررسیهای بعدی مشخص شد هر دو جسد بعد از مرگ جابهجا شده بودند. این احتمال هم مطرح شد سایر اعضای گروه لباسهای این دو را از تن بیرون آورده تا خودشان بپوشند و گرمتر شوند، و بعد اجساد آنها را به نشانهی احترام کنار یکدیگر قرار داده بودند. جسد سوم
جسد بعدی متعلق به ایگور دیتلوف ، رهبر گروه، بود. دیتلوف درحالیکه به پشت روی برف افتاده، با مشتهای گره کرده و سایش و کبودی روی هر دو مچ پا و زخم و کبودی روی صورت پیدا شد. یکی از دندانهای پیش او افتاده بود که طبق گفتهی پزشکی قانونی، علت آن می توانست دعوا و ضربهی مشت بهصورت باشد. علت مرگ او در گزارش رسمی هیپوترمی عنوان شده بود. جسد چهارم
ماهها طول کشید تا فردی از قبلیهی مانسی پناهگاه سایر کوهنوردها را پیدا کند. این پناهگاه در واقع آخرین تلاش این چهار عضو باقیمانده برای مقابله با یخبندان بود که در نهایت بینتیجه ماند. لودمیلا دوبینینا، دومین زن گروه، درحالی پیدا شد که جسدش از لبهی پرتگاهی آویزان بود و جریان آب مستقیم از کنار بدنش رد میشد. بافت اطراف دهان و روی گونهاش از بین رفته بود و ده تا از دندههای او شکسته بود. خونریزی شدیدی در قبلش رخ داده بود و کاسهی هر دو چشمش خالی بود. عجیبتر آنکه زبان دوبینینا نیز کنده شده بود و گروه تجسس موفق به پیداکردن آن نشد. خونی که در معدهاش یافت شد این فرضیه را تأیید کرد که او در حین این اتفاقات زنده بوده است. علت مرگ او خونریزی در دهلیز راست قلب عنوان شد و بدین ترتیب اولین عضو گروه بود که علت مرگ او در گزارش کالبدشناسی، هیپوترمی ذکر نشد. جسد هفتم
5 مورد از وحشتناکترین اتفاقات تاریخ فضانوردی
تیم پزشکی به این نتیجه رسید این صدمات در اثر ضربهی شدیدی ایجاد شده بود که نمی توانست عامل انسانی داشته باشد. خونریزی داخلی این دو کوهنورد شبیه چیزی بود که در تصادف رانندگی پیش میآید. با وجود این هیچ یک در اطراف محلی که ضربه وارد شده بود، دچار کبودی نشده بودند. این امر هنوز محققان را سردرگم کرده است و هیچ دلیل قانعکنندهای برای آن پیدا نشده است. جسد هشتم
الکساندر کولِواتوف نزدیک پناهگاه پیدا شد. اگرچه پوشش او نسبت به اکثر اعضای گروه مناسبتر بود، اما ژاکت و شلوارش پاره شده بود و جای سوختگی روی ژاکت و جورابش به چشم میخورد. هر دو ابروی کولِواتوف از دست رفته بود و استخوان زیر آن نمایان شده بود. بینیاش شکسته و گردن او کج شده بود. پشت گوش راستش هم زخم بود. با وجود نشانههای واضحی از درگیری شدید، گزارش کالبدشناسی مبهم بود و اینطور نتیجه گرفت که کولِواتوف از هیپوترمی مرده بود. هیچکدام از این گزارشها دلیلی برای جراحات مشاهده شده روی اجساد ارائه نکردند و گمراهکننده بودند. جسد نهم
نیکولای برینولی هم مانند زولوتاریوف لباس کافی پوشیده بود. مدتها است بسیاری معتقدند برینولی و زولوتاریوف زمان حادثه بیرون از چادر بودند، برای همین مناسب با سرمای بیرون لباس پوشیده بودند. لبها و سمت چپ پایین صورت برینولی کبود شده بود و بازوی راستش دچار خونریزی داخلی شده بود. سمت چپ جمجمهاش هم دچار شکستگی بسیاری شده بود که در اثر ضربهای بهشدت محکم ایجاد شده بود؛ بااینحال، بافت نرم بالای محل شکستگی آسیبی ندیده بود، درنتیجه این ضربه نمیتوانسته توسط انسان وارد شده باشد. برینولی در کمتر از سه ساعت بعد از این جراحات جان داده بود و علت مرگ او هم ضربهی شدیدی بود که نمیتوانست عامل انسانی داشته باشد.
بخش چهارم: نظریهها
یکی دیگر از جنبههای تکاندهندهی رخداد گذرگاه دیتلوف، وجود تشعشعات رادیواکتیو در لباسهای چهار تن از کوهنوردان و طبق برخی گزارشها، در کل منطقهی گذرگاه دیتلوف بود. باور بر این است که چهار کوهنوردی که دیرتر از سایرین پیدا شدند، برای زنده ماندن لباسهای دیگر اعضای گروه را پس از مرگشان به تن کرده بودند. تحقیقات نشان داد که این لباسها آغشته به تشعشعات رادیواکتیو بوده است، اما هیچ دلیلی برای آن ارائه نشده است. لباس برخی از کوهنوردان آغشته به پرتوهای رادیواکتیو بود
ممکن است این پدیده دلایل کاملا طبیعی داشته باشد، یا براساس برخی نظریات، دو عضو گروه یعنی کولِواتوف و کریوانیشنکو قبلا در تاسیسات هستهای کار میکردند و به همین خاطر لباسهایشان رادیواکتیو بوده است. الکسی راکیتین، نویسندهی کتاب « گذرگاه دیتلوف » فرضیهی دیگری را دربارهی تششعات رادیواکتیو مطرح میکند. به اعتقاد او، زولوتاریوف، کولواتوف و کریونیشنکو ماموران مخفی کاگب بودند و در این سفر مأموریت داشتند برای گمراهی آمریکا، نمونههای رادیواکتویته را در منطقه رها کرده، تیمی از ماموران سیا را شناسایی و از آنها عکسبرداری کنند؛ اما مأموریت آنها لو میرود و ماموران سیا آنها را به قتل میرسانند.
تئوریهای حادثهی گذرگاه دیتلوف: 1. قبیلهی مانسی 2. ریزش بهمن 3. اتفاقات روانشناختی 4. یتی (پاگنده) 5. آدمفضاییها 6. آتشسوزی در داخل چادر 7. پنهانکاری شوروی
1. قبیلهی مانسی
یکی از شواهدی که صحت این نظریه را تقویت میکرد، وجود سازهی نمادینی 200 متر دورتر از محل چادر گروه بود. این سازه که «چوم» نام دارد، مخصوص قبیلهی مانسی است و با هدف قربانیکردن ساخته میشود. آیا قبلیهی مانسی این کوهنوردان را به خاطر ورود بیاجازه به سرزمینشان قربانی کرده بودند؟ عکسی که از دوربین یکی از اعضای گروه به دست آمد، به وضوح نشان میدهد آنها وارد حریم محافظت شدهای این قبلیه شده بودند و شاید حضور ناخواندهی آنها باعث ایجاد درگیری با افراد قبلیه شده بود که به مرگ آنها انجامید.
ماجراهای علمی باورنکردنی که به داستانهای علمی تخیلی میمانند
این فرضیه اگرچه تاحدی ممکن به نظر میرسد، اما چندان منطقی نیست. برای مثال، در گزارش پزشکی قانونی ذکر شده بود برخی از صدماتی که به کوهنوردان وارد شده، عامل غیرانسانی داشته است. علاوهبراین، فکر اینکه مانسیها تکتک ردپای خود را از صحنهی جنایت پاک کرده باشند، بسیار بعید به نظر میرسد. آن سازهی نمادینی هم که در اطراف چادر کوهنوردان پیدا شده بود، به احتمال زیاد مربوط به قربانیکردن موس بوده است، چرا که بالای این سازه، شاخهای موس قرار داده شده بود. والری از قبیله مانسی در این رابطه گفت: «بازپرسان شوروی مطمئن بودند ما مانسیها آنها را کشته بودیم. خیلی از ما دستگیر شدند...و هفتهها مورد بازجویی قرار گرفتند. سرانجام، مقامات شوروی نتوانستند هیچ مدرک مجرمانهای علیه ما پیدا کنند و کمی بعد با هلیکوپترهای خود به روستاهای مانسی آمدند تا برای کشف باقی اجساد درخواست کمک کنند. به خاطر کمک ما بود که چهار اسکیباز باقی مانده در ماه مه پیدا شدند.» فرضیهی قتل کوهنوردان گذرگاه دیتلوف توسط مانسیها سالها است که مردود اعلام شده است. بهگفتهی والری، اگر رخداد گذرگاه دیتلوف گردن قبیلهی مانسی بود، مقامات شوروی همهی آنها را به زندان انداخته بودند؛ «آن روزها افراد بدون بازجویی یا محاکمه اعدام میشدند.»
2. ریزش بهمن
این فرضیه، علت پاره کردن چادر از داخل و خروج سراسیمهی گروه را توضیح میدهد، اما مشکلاتی نیز دارد. برای مثال، علت جراحات شدید وارد شده به برخی از اعضای گروه چه بود؟ اگر ریزش بهمن باعث شده بود سنگی به آنها برخورد کند یا به تنهی درخت کوبیده شوند، آنوقت بافتهای اطراف شکستگی استخوانها باید آسیب جدی میدید و بدن کوهنوردان باید سرتاپا پوشیده از خراش و زخم بود. در ضمن، هیچ گزارشی از ریزش بهمن در آن منطقه اعلام نشده بود و محققان به این نتیجه رسیدند بهمن نمیتوانسته عامل مرگ آنها باشد. البته اگرچه این فرضیه از نظر بسیاری مردود است، اما بهمن همچنان میتواند تاحدی مقصر باشد. شاید کوهنوردان گمان کردند بهمنی در راه است. شاید صدای مهیبی شنیدند و از ترس ریزش بهمن چادر را پاره کرده و به سرعت از آن خارج شدند؛ اما وقتی بیرون آمدند، متوجه شدند از بهمن خبری نیست و چون خطری در کار نبود با آرامش به سمت جنگل به راه افتادند تا در آنجا پناه بگیرند. اگرچه این فرضیه منطقی به نظر میرسد، اما همچنان علت مرگ کوهنوردان را توضیح نمیدهد. اگر ترس از بهمن آنها را بیرون از چادر کشانده، چه چیزی بیرون از چادر باعث چنان صدمات شدید و مرگ آنها شده است؟
3. اتفاقات روانشناختی
نظریهی روانشناختی دیگری که درمورد حادثهی گذرگاه دیتلوف مطرح میشود به پدیدهی «مسیر تاوهای فون کارمان» (von Kármán vortex street) مربوط است. گفته میشود گذرگاه دیتلوف جریان بادی با فرکانس پایین تولید میکند که باعث حملات عصبی میشود. شاید کوهنوردان در مواجه با این فرکانس بسیار پایین، دچار پارانویا شده بودند و به خاطر حملهی عصبی، چادر را ترک کرده و به سمت پایین کوه به راه افتادند؛ اما زمانیکه متوجه اشتباه خود شدند، کار از کار گذشته بود و حالا آنقدر از چادر دور شده بودند که نمیتوانستند راه برگشت را پیدا کنند. البته این فرضیه هیچ توضیحی دربارهی علت جراحات وارد شده به گروه ارائه نمیدهد. مقالهی مرتبط:
11 ماجرای واقعی که از فیلمهای هالیوودی هم ترسناکترند!
از طرفی، تصور اینکه هر نُه نفر پدیدهی روانشناختی یکسانی را تجربه کرده بودند و همهی آنها واکنشی مشابه داشتهاند، بسیار بعید است. اینکه حتی یک نفر از آنها متوجه نشد ترک چادر بدون آذوقه و لباس کافی میتواند باعث مرگشان شود، قبول این نظریه را بسیار سخت میکند. شاید هم برخی از آنها به خاطر این پدیدههای روانی، سلامت عقلشان را از دست داده بودند درحالیکه برخی دیگر سلامت روانی خود را حفظ کرده بودند و اختلافی که بین آنها پیش آمد، باعث برخورد و درگیری شدیدی شد تا جایی که چادر را پاره کردند و ادامهی دعوا را به بیرون از چادر کشاندند؛ بعد از مدتی هم متوجه اشتباه خود شدند و برای پیداکردن سرپناه به سمت جنگل به راه افتادند. این فرضیه اگرچه دربارهی دندان افتادهی ایگور دیتلوف و کبودیهای حاصل از برخورد فیزیکی دلیل میآورد، اما نمیتواند دربارهی جراحاتی که عامل انسانی نداشته، توضیحی ارائه دهد.
4. یتی (پاگنده)
رخداد گذرگاه دیتلوف جوانب چنان عجیب و نامعقولی دارد که عدهای از یافتن دلیلی منطقی برای آن ناامید شدند و به نظریات ماورایی روی آوردهاند. یکی از محبوبترین نظریات ماورایی دربارهی گذرگاه دیتلوف به موجود افسانهای «یتی» (Yeti) یا «پاگنده» مربوط است. از نظر برخی، این موجود غولپیکر در این کوهستان زندگی میکرده و با ورود کوهنوردان به محل زندگیاش، عصبانی شده و تصمیم به کشتن آنها گرفته است. نظریهی یتی، فرار کوهنوردان و جراحات شدید آنها را توضیح میدهد، اما برای اثبات وجود یتی هیچ مدرک باورپذیری ارائه نمیکند. درواقع، تنها مدرک طرفداران این نظریه عکس سیاه و سفیدی است که از دوربین برینولی به دست آمده است و «مستند» شبکهی تلویزیونی دیسکاوری دربارهی حملهی یتی به این گروه که در سال 2014 ساخته بود، دلیل محبوبیت این نظریه بین علاقهمندان به کشف راز حادثهی گذرگاه دیتلوف شده است.
مستند دیسکاوری اگرچه از وجود ردپاهای غولپیکر در برف صحبت میکند، اما هیچ منبع دیگری وجود آنها را تأیید نکرده است. از طرفی، قضیهی رادیواکتیو بودن لباسهای برخی کوهنوردان نیز با این فرضیه توضیح داده نمیشود، مگر اینکه یتی از خودش تشعشعات رادیواکتیو ساطع میکند.
5. آدمفضاییها
یکی دیگر از نظریات ماورایی محبوب بین علاقهمندان حادثهی گذرگاه دیتلوف، مربوط به آدمفضاییها است. شکارچیان محلی قبیلهی مانسی ادعا میکردند شب حادثه در آسمان گویهای درخشانی دیدهاند که با توصیف امروزی از بشقاب پرنده مطابقت دارد. در کنار جسد سمیون زولوتاریوف، دوربینی پیدا شد که اگرچه به خاطر مجاورت با آب به مدت سه ماه آسیب زیادی دیده بود، اما بعد از ظاهر کردن فیلم نگاتیو آن، عکسهایی به دست آمد که در آنها به نظر می رسید نورهای عجیبی در آسمان باشد. البته ممکن است این لکههای نورمانند درواقع از آسیبی که به دوربین وارد شده، ایجاد شده باشند، اما طرفدران نظریهی بشقابپرنده، عکسهای دوربین زولوتاریوف را به حملهی آدمفضاییها به کوهنوردان ربط دادند.
6. آتشسوزی در داخل چادر
یکی دیگر از نظریاتی که سعی دارد برای حادثهی گذرگاه دیتلوف دلیلی منطقی ارائه دهد، نظریهی آتش سوزی در داخل چادر است. عکسی که از چادر گروه به دست آمده است، دودکشی را نشان میدهد که از ورودی چادر بیرون زده و احتمالا دودکش اجاق گازی است که داخل چادر قرار داشته است.
عکس سوختگی شدیدی را در کاپشن یکی از اعضای گروه نشان میدهد این فرضیه اگرچه جراحات وارده را گردن سقوط از درهای به ارتفاع سه متری میاندازد که شاید مسبب آن وقوع بهمنی کوچک در آن ناحیه بوده باشد، اما توضیحی برای وضعیت داخل چادر که در آن تجهیزات کوهنوردان مرتب و بدون آسیبدیدگی قرار داشت، ارایه نمیدهد. ناگفته نماند اگر دود داخل چادر باعث خروج آنها شده بود، نیازی نبود برای دور شدن از دود، چنین مسافتی را تا پایین کوه پایین بروند و چادر خود را با تمام آذوقه و تجهیزات و لباسهایشان رها کنند. درهرصورت، این نیز مانند سایر نظریهها در حد فرض و گمان است و مدرک کافی برای اثبات آن وجود ندارد.
7. پنهانکاری شوروی
یکی از اعضای گروه تجسس مدعی بود ردپای یک جفت چکمهی نظامی در مسیر حرکت نُه کوهنورد به سمت پایین کوه دیده شده بود. این قضیه ممکن است به این معنی باشد که گروه کوهنوردان توسط فردی نظامی به سمت پایین کوه هدایت شده و از آنجا به بعد ترتیبشان داده شده است. از طرفی، حادثهی گذرگاه دیتلوف در زمان جنگ سرد رخ داد و روسیه در آن زمان درحال تولید و آزمایش سلاحهای قدرتمند در مناطق دورافتاده بوده است. شاید روسیه آن زمان در این منطقه درحال آزمایش موشک یا بمب بوده و صدای انفجار باعث وحشت اعضای گروه و فرار آنها شده باشد. شاید هم برخی از این سلاحها به کوهنوردان برخورد کرده و عامل جراحات شدیدی است که هیچ توضیحی برایشان ارائه نشده است. حتی طبق گزارشی، گروهی نظامی نزدیک این منطقه به سمت گذرگاه دیتلوف موشک شلیک کرده بود، اما مقامات شوروی تأکید کردند موشکها به هیچوجه نمیتوانسته نزدیک گروه به زمین برخورد کرده باشند.