سیاست و بازاریابی
مدل فاما و فرنچ ، روشی برای پیش بینی قیمت سهام
دوشنبه 16 تير 1399 - 07:31:19
My Industry
سیاست و بازاریابی - مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای یا همان CAPM در سال 1952 توسط مارکویتز بر اساس مطالعات وی بر تئوری مدرن پرتفولیو و فرضیات بازار کارا پایه گذاری شد. CAPM به وسیله شارپ در سال 1964 تبیین شد و تا سال های اخیر مدل استانداردی برای مقایسه دارایی های سرمایه ای در علوم مالی بوده است. این مدل بیان می کند که بازده یک دارایی، تابع خطی از کواریانس بازده سهم و بازده بازار است. اما با انجام تحقیقاتی این مدل متحمل ایراداتی شد. به عنوان مثال بنز (1981) در مقاله ای نشان داد شرکتهای با ارزش بازار کمتر در بورس اوراق بهادار نیویورک بازدهی بالاتر از مدل بازده مورد انتظار مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای دارند. مشابه نتایج مذکور در بازار ژاپن توسط زیمبا (1991) و در بازار انگلیس توسط لویس (1985) و در بازار استرالیا به وسیله بران و همکارانش کسب شد. همچنین ساتمن و روزنبرگ و لاین اشتاین (1985) عامل ارزش دفتری به ارزش بازار را به عوامل فوق افزودند و تشریح بهتری از بازده به دست آوردند.
مجموع نتایج تحقیقاتی ذکر شده نشان می دهد که عوامل مورد نظر به تنهایی قادر به توضیح بازده سهام نمی باشند. در مدل آربیتراژی چنین بحث می شود که عوامل مختلفی برای تعیین بازده باید لحاظ شود اما این مدل، عاملی خاصی را برای این توضیح مشخص نمی کند.
پژوهش بانداری (1988) نشان داد بین اهرم و میانگین بازده رابطه مثبت وجود دارد و برمبنای آن، اگر درجه اهرم به مدل افزوده شود نتایج بهتری حاصل خواهد شد. کیم (1990) به بررسی تاثیر اندازه شرکت و نسبت سود به قیمت سهم بربازده اقدام نمود. شرکت ها بر مبنای اندازه در ده پرتفوی طبقه بندی شدند که شرکتهای کوچکتر در طبقه اول و شرکتهای بزرگتر در طبقه دهم بودند. کیم با استفاده از رگرسیون به بررسی میزان ارتباط و همبستگی بین اندازه و نسبت سود به قیمت شرکت با بازده پرداخت. او دریافت که میانگین بازده با ارزش بازار شرکت رابطه معکوس و با نسبت سود به قیمت شرکت رابطه مستقیم دارد . به عبارت دیگر شرکتهای با ارزش بازار کوچکتر، بازده بالاتری نسبت به شرکتهای با ارزش بازار بزرگتر دارند و همچنین سبد سهام شامل شرکتهای دارای نسبت سود به قیمت شرکت کمتر نسبت به آنهایی که نسبت سود به قیمت شرکت بالاتری دارند، دارای میانگین بازده بیشتری هستند.
فاما و فرنچ در سال 1992 به آزمون مدل خود پرداختند. جامعه مورد مطالعه آنها تمام شرکت های موجود در بورسNYSE ,AMEX, NASDAQ در سالهای 1963 تا 1990 بود. آنها در این مدل بر مبنای مطالعاتی که تا آن زمان صورت گرفته بود متغیر های بتا ، اندازه شرکت ، نسبت ارزش دفتری به قیمت بازار ، اهرم مالی و نسبت سود به قیمت بازار شرکت را در رگرسیون قرار داده و ارتباط آنها را با بازده سهم بررسی کردند. نتیجه ای که آنها بدان رسیدند این بود که از بین این متغیرها سه عامل صرف ریسک بازار ، اندازه شرکت و نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار برای توضیح اختلاف میانگین بازده دارایی های سرمایه ای قابلیت بیشتری دارند. از آنجایی که فاما و فرنچ توانستند بر اساس عواملی که تا آن زمان به عنوان فاکتورهای اثر گذار بر بازده مطرح شده بودند مدل قابل قبولی برای توضیح بازده ارائه دهند.
مدلی که آنها ارائه دادند به این صورت بود:
E(R i ) – R F = b i *MKT + s i *E(SMB) + h i *E HML
که در این مدل R i بازده سهم مورد نظر، R F بازده با دارایی بدون ریسک (به عنوان مثال بازده اوراق مشارکت در ایران) ، MKT بازده کل بازار، SMB اختلاف بازده سهام شرکتهای کوچک بازار و بازده سهام شرکتهای بزرگ بازار سرمایه و نهایتا HML اختلاف بازده سهام شرکتهای با نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار بالا و بازده سهام شرکتهای با نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار پایین است. با قرار دادن داده های کافی در این مدل و اجرای رگرسیون کلاسیک می توان به متغیرهای مورد نظر برای هر سهم یعنی (b,s,h,) دست یافت. این مدل در بسیاری از بازارهای سرمایه جهان از جمله ایران مورد مطالعه قرار گرفته و نتایج قابل قبولی داده است. اگر چه انتقاداتی به این مدل وارد است اما این مدل هنوز مدل قابل قبولی برای پیش بینی سهام می باشد.
این مطلب توسط آقای محمد شریفی نوشته شده است.
دانلود این مطلب از کتابخانه پایگاه اطلاع رسانی صنعت


http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/139726/مدل-فاما-و-فرنچ-،-روشی-برای-پیش-بینی-قیمت-سهام
بستن   چاپ