سیاست و بازاریابی
موانع بازار يابي در ايران
يکشنبه 6 مرداد 1392 - 1:30:03 PM

اگر از من بپرسند که بزرگترين مانع بر سر راه بازاريابان ايراني چيست؟ مي گويم: زير ساختها، زيرساختهاي يک محصول يا خدمتي که مي خواهد توسط بازاريابان به فروش برسد، بزرگترين مانع بر سر راه بازاريابان ايراني است.
اين زير ساختها مي توانند شامل موارد مختلفي باشند که مهمترين آنها را به شما مي گويم: مديريت، کيفيت، قيمت، ترفيعات فروش، حقوق، امنيت شغلي و صداقت.
اجازه بدهيد تا بيشتر توضيح بدهم.
کاملاً مي دانيد و مي دانم که هم اکنون مديراني هستند که گمان مي کنند بازار ايران اينقدر سوراخ سوراخ است که مي تواند پذيراي هر نوع محصول يا خدمتي با هر شرايطي باشد. هنوز که هنوز است خيلي ها بر اساس تئوري «راش بندار، جاش بنداز» مشغول به فعاليتند. اين دسته از مديران شايد ظاهري کاملاً مدرن و به روز داشته باشند وليکن تحت تأثير فشارهاي دروني يا بيروني سازمان شان قافيه را مي بازند و مي شوند همان فرد بازاري عهد قجر؛ خالي از تمام دانسته ها و بايسته هاي امروزي. (البته خيلي از همين قجربازاري هاي کاسب ارجح اند به اين قسم کت و شلواري هاي معطر امروزي) براي چنين افرادي که تمام تلاششان را مي کنند که فقط بمانند و به سود برسند، آن هم از هر راهي که ممکن است، دلايل و توجيهات فراواني وجود دارد که بي ثمر بودن فعاليتهاي بازاريابي را نشان مي دهند. اينها فقط به آدمهايي نياز دارند که مثل ... کار بکنند و براي دير و زود شدن حقوق هزار شرطي شان لام تا کام حرف هم نزنند.
با اينکه در بعضي از کشورها بحث بر سر کيفيت و قيمت محصول يا خدمت تمام شده است و ديگر به اين بديهيات به عنوان يک مزيت رقابتي نگاه نمي شود، در کشور ما اين دو عامل هنوز که هنوز است براي خيلي ها مزيت رقابتي محسوب مي شوند. بررسي اين موضوع فرصت مجزايي مي خواهد. حرف من در اينجا آوار کردن کيفيت بد بر سر بازاريابان و وارد کردن آنها به جنگهاي قيمتي است. فکر مي کنيد بازاريابي که به ناچار مجبور است محصول يا خدمتي بي کيفيت را ارائه کند به چه صفتي متهم مي شود؟ درغگو. سؤال دوم من اين است: آيا واقعاً بازارياب دروغگوست يا ...
خيلي وقتها بازاريابان مجبورند نقش يک تيزر تبليغاتي، يک بيلبرد، يک وب سايت، يک کاتالوگ، يک استند، يک آرم تجاري و ... را هم بازي بکنند. خيلي ها هنوز با اين تفکر زندگي مي کنند که «يا هزينۀ بازارياب يا هزينۀ تبليغات، يک کدام شان»
در باب حقوق هم که بسيار گفته ام و شما هم بسيار مي دانيد، بيشتر از اين اضطراب تان را بيشتر نمي کنم در اين دم عيدي.
آنچه که بيش از همه چيز ديگر به عنوان يک تعهد، يک زيرساخت، يک فرهنگ و يک رفتار بايد باشد و متأسفانه کم است يا نيست يا بعضي وقتها هست و بيشتر وقتها نيست، صداقت است. صداقتي که اين روزها توي بار و بقچه خيلي ها کم شده است.
خوب وقتي که زيرساختهاي اصلي نيستند براي کار بازاريابي، بازاريابي شغلي مي شود که خيلي تقاضاي استخدام دارد ولي هيچ کس از اين شغل به عنوان يک کار آبرومند استقبال نمي کند، مگر چه شود که.
پس نوشت1: چه بايد کرد؟ يکي مي گويد تو که فقط مي نالي و غر مي زني يک راه حلي، چيزي. خوب پدر آمرزيده! من هم مثل شما.
پس نوشت2: والا من که ديگر عقلم به جايي قد نمي دهد. اگر کار با اين بازاريابها راه مي افتاد، خوب حرفي، ولي الآن صحبت از زير ساخت و زير بنا و روبناست. من که ديگر نمي توانم بيايم به اين مسئولين بگويم که اين مبحث استاندارد ملي، بابا ننه اي دارد؟ يا مثلاً بروم و به اين سازمان حمايت از حقوق مصرف کنندگان گير بدهم که باباجان! موضوع که فقط قيمت نيست که، يک محصول و يا خدمت ارائه شده به مشتري به هزار تا نظارت کوفتي ديگر هم محتاج است لابد. شما مي توانيد؟ برويد بگوييد.


http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/197/موانع-بازار-يابي-در-ايران
بستن   چاپ