يک شرکت بزرگ قصد استخدام يک نفر را داشت. بدينمظور آزموني برگزار کرد که يک پرسش داشت. پرسش اين بود:
شمار در يک شب طوفاني در حال رانندگي هستيد. از جلوي يک ايستگاه اتوبوس ميگذريد سه نفر داخل ايستگاه منتظر اتوبوس هستند يک پير زن که در حال مرگ است. يک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. يک خانم/آقا که در روياهايتان خيال ازدواج با او را داريد. شما ميتوانيد فقط يک نفر از اين سه نفر را سوار کنيد. کدام را انتخاب خواهيد کرد؟ دليل خود را شرح دهيد.
بيش از اينکه ادامه حکايت را بخوانيد شما نيز کمي فکر کنيد.
قاعدتاً اين آزمون نميتواند نوعي تست شخصيت باشد زيرا هر پاسخي دليل خودش را دارد.
پير زن در حال مرگ است. شما بايد ابتداء او را نجات دهيد. هرچند او خيلي پير است و به هر حال خواهد مرد.
شما بايد پزشک را سوار کنيد. زيرا قبلاً جان شما را نجات داده است و اين فرصتي است که ميتوانيد جبران کنيد. امّا شايد هم بتوانيد بعداً جبران کنيد. شما بايد شخص موردعلاقهتان را سوار کنيد زيرا اگر اين فرصت را از دست بدهيد ممکن است هرگز قادر نباشيد مثل او را پيدا کنيد.
از دويست نفري که در اين آزمون شرکت کردند، شخصي که استخدام شد دليلي براي پاسخ خود نداد. او نوشته بود:
سوئيچ ماشين را به پزشک ميدهم تا پير زن را به بيمارستان برساند و خودم به همراه همسر روياهايم منتظر اتوبوس ميمانيم.
همه ميپذيرند که پاسخ فوق بهترين پاسخ است. اما هيچکس در ابتدا به اين پاسخ فکر نميکند. چرا؟ زيرا ما هرگز نميخواهيم داشتهها و مزيتهايت خود را (ماشين) از دست بدهيم. اگر قادر باشيم خود خواهيها، محدوديتها و مزيتهاي خود را از خود دور کرده يا ببخشيم گاهي اوقات ميتوانيم چيزهاي بهتري به دست بياوريم.
تحليل فوق را ميتوانيم در يک چارچوب علميتر نيز شرح دهيم:
در انواع رويکردهاي تفکر، يکي از انواع تفکر خلاق، تفکر جانبي است که در مقابل تفکر عمومي يا سنتي قرار ميگيرد. در تفکر سنتي، فرد عمدتاً از منطق، در چارچوب مغروضات و محدوديتهاي محيطي خود، استفاده ميکند و قادر نميگردد از زواياي ديگر محيط و اوضاع اطراف خود را تحليل کند. تفکر جانبي سعي مي کند به افراد ياد دهد که در تفکر و حل مسائل، سنتشکني کرده، مفروضات و محدوديتها را کنار گذاشته، و از زواياي ديگري و با ابزاري به غير از منطق عددي و حسابي به مسائل نگاه کنند. در تحليل فوق اشاره شد اگر قادر باشيم مزيتهاي خود را ببخشيم ميتوانيم چيزهاي بهتري به دست بياوريم. شايد خيلي از پاسخدهندگان به اين پرسش، قلباً رضايت داشته باشند که ماشين خود را ببخشند تا همسر روياهاي خود را به دست آورند. بنابراين چه چيزي باعث ميشود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه کنند. دليل آن اين است که بهصورت جانبي تفکر نميکنند.
يعني محدوديتها و مفروضات معمول را کنار نميگذارند. اکثريت شرکتکنندگان خود را در اين چارچوب ميبينند که بايد يک نفر را سوار کنند و از اين زاويه که ميتوانند خود راننده نبوده و بيرون ماشين باشند، درباره پاسخ فکر نکردهاند.