معرفی کتاب «مزیت؛ چرا سلامت سازمانی از سایر عوامل مهمتر است؟»
اخبار
بزرگنمايي:
سیاست و بازاریابی - کتاب «مزیت؛ چرا سلامت سازمانی از سایر عوامل مهمتر است؟» دربارهی مفهوم سلامت سازمانی است و تلاش میکند با ارائهی مفهومی جامع و پایدار به نام «سلامت سازمانی»، به سالمترشدن سازمانها کمک کند.
یکی از شاخصهای اثربخشی بدیهی در سازمانها، «سلامت سازمانی» است. سازمان سالم را میتوان محیطی توصیف کرد که افراد با علاقه به محل کارشان میآیند و به کارکردن و فعالیتهایشان احساس خوبی دارند و به آن افتخار میکنند. سلامت سازمانی توصیفکنندهی دوام و بقای سازمان در محیط و سازگاری با آن و ارتقا و گسترش توانایی خود برای سازگاری بیشتر است. این، مفهوم جدیدی است که بهطور مؤثر باعث توانمندی سازمان برای انجام وظایف خود میشود و به رشد و بهبود سازمان سرعت میبخشد. کتاب «مزیت؛ چرا سلامت سازمانی از سایر عوامل مهمتر است؟» تلاش میکند سازمانها را بهسمت سالمترشدن سوق دهد. معرفی کتاب «مزیت؛ چرا سلامت سازمانی از سایر عوامل مهمتر است؟»
مقدمهی این کتاب نتیجهی مسافرتی پیشبینینشدنی است که آن را در کودکی آغاز کردم. تقریبا هشت یا نُه سالم بود. پدرم فروشنده بود و کارش را به نحو احسن انجام میداد. بااینحال، بهیاد میآورم که او معمولا وقتی به خانه بازمیگشت، آشفته بود و از روش مدیریت شرکتش شکایت میکرد. آن زمان نمیدانستم مدیریت چیست؛ ولی مطمئن بودم پدرم نباید بعد از دَه ساعت کار، اینچنین احساس آشفتگی کند. چند سال بعد، بهعنوان پیشخدمت در دبیرستان و انجامدهندهی کارهای بانکی در دانشگاه شروع به کار کردم. در آن زمان، اولین دیدگاه اجمالی من دربارهی مدیریت شکل گرفت. با اینکه تمام چیزهای لازم را نمیفهمیدم، برایم کاملا واضح بود برخی اتفاقاتی که در سازمان ما رخ میدهد، احساساتی پدید میآورند که سایر اتفاقات این کار را نمیکنند و آن این است که تمام آنها تأثیری واقعی بر من و همکاران من و مشتریان میگذارند. پس از آنکه از دانشگاه فارغالتحصیل شدم، به کار در شرکت مشاورهی مدیریت مشغول شدم و فکر کردم بالاخره این مدیریت را درک خواهم کرد. بااینحال بهجای آن، خود را مشغول جمعآوری و واردکردن و تحلیل اطلاعات و کارهای زیاد دیگری یافتم که با اطلاعات باید انجام میدادم. اگر بخواهم عادلانه سخن بگویم، باید اعتراف کنم شرکت در زمینههای استراتژی و سرمایهگذاری و بازاریابی، اندک چیزی به من آموخت؛ اما کلامی دربارهی سازمانها و نحوهی کارکردن آنها بهصورت سیستم واحد نگفت.
باید یادآور شوم بسیاری از مفاهیم شخصی مطرحشده در این کتاب، در هشت حکایت داستانی کسبوکارم، مخصوصا چهار وسواس فکری مدیر خارقالعاده، پنج دشمن کار تیمی، مرگ با ملاقات و جنگ سیلوها، سیاستها و خاک، معرفی و بیان شدهاند؛ کتابهایی که در آنها برای آوردن تئوریهایم به زندگی واقعی، از شخصیتهای تخیلی و موقعیتهای داستانی استفاده کردم. هرجا که برای بیان مطلبی از روش داستانسرایی استفاده شده است، تاحدممکن کتابهایی ذکر کردم که ارجاع داده شده است. همچنین، ازآنجاکه محقق کمّی نیستم، نتیجهای که بیان کردهام براساس دادههای آماری و محاسباتی نیست؛ بلکه حاصل مشاهداتم بهعنوان مشاور در بیست سال گذشته است. همانطورکه یک بار جیم کالینز ، غول پژوهش، به من گفت، پژوهش کیفی تا زمانی بهاندازهی پژوهش کمّی مطمئن است که مشتریان و خوانندگان به اعتبارش گواهی میدهند. درنتیجه، مفتخرم بگویم براساس تجربیات مدیران و سازمانهایشان، اصولی که در این کتاب بیان شده، کاملا مطمئن است. امیدوارم از خواندن کتاب «مزیت» لذت ببرید و این کتاب به شما کمک کند سازمانتان را دگرگون سازید؛ سازمانی که شرکت، بخشی از آن شرکت، مرکز کاریابی کوچک، مدرسه یا حتی کلیسا باشد. هدف من این است در آینده روزی فرارسد که اصول سادهی بیانشده در این کتاب در میان سازمانها رواج پیدا کنند و درنتیجهی آن، فروشندگان، پیشخدمتها، انجامدهندگان کارهای بانکی، مدیران و تمام افراد فعال در این سازمان مؤثر و موفق و خوشحال باشند. سلامت سازمانی بزرگترین مزیتی است که هر شرکتی میتواند بهدست آورد. اگرچه این موضوع آسان و رایگان و دردسترس هر کسی قرار دارد که آن را بخواهد، هنوز بسیاری از نظریهپردازان آن را رد میکنند. در کنفرانس رهبری مشتری، کنار مدیرعامل شرکتی نشسته بودم که شرکتی معمولی نبود و یکی از شرکتهای سالمی بود و است که میشناسم. این شرکت یکی از شرکتهای آمریکایی موفق در پنجاه سال گذشته در صنعتی محسوب میشود که گرفتار مشکلات مالی و خشم مشتری و درگیری نیروی کار است. این شرکت جذاب صرفنظر از وفاداری به مشتریان، تاریخی طولانی از پیشرفت و موفقیتهای اقتصادی دارد. علاوهبراین، کارمندانش شغل و مشتریان و رهبرانشان را دوست دارند. وقتی ماجرا گیجکننده است که آنچه این شرکت بهدست آورده است، در همین صنعت با دیگران مقایسه میشود.
معرفی کتاب «9 کاری که افراد موفق بهشکلی متفاوت انجام میدهند» معرفی کتاب «معادله خوشبختی؛ هیچچیز نخواهید، هر کاری انجام دهید، همهچیز داشته باشید»
این خجالتآور است؛ زیرا سلامت سازمانی مفهوم متفاوتی است. سلامت سازمانی بههیچوجه از روی احساسات نیست و خیلی بزرگتر و مهمتر از فرهنگ محض است. فرهنگ سازمانی بیش از بشقابی جانبی یا طعمدهندهای برای گوشت واقعی و سیبزمینی کسبوکار است. بهبیانبهتر، این مفهوم مانند بشقابی است که گوشت و سیبزمینی داخل آن قرار دارد. سلامت سازمان بهتنهایی میتواند استراتژی، سرمایهگذاری، بازاریابی، فناوری و تمام آنچه را فراهم آورد که در آن سازمان اتفاق میافتد. بههمیندلیل، تنها و بزرگترین عاملی است که موفقیت سازمان را بهارمغان میآورد؛ یعنی بیش از آگاهی و ابتکار. پیش از آنکه نظریهپردازان به قدرت واقعی سلامت سازمانی پی ببرند، ابتدا باید فروتنی بیاموزند تا بتوانند بر این سه تعصب غلبه کنند که آنان را از پذیرفتنش باز میدارد. سلامت سازمانی بسیار ساده و دستیافتنی است؛ بهطوریکه اغلب رهبران آن را فرصتی واقعی برای مزیتهای معنیدار میدانند. بههرحال، هوش یا کمال خاصی نمیطلبد و تنها سطوح غیرمعمول انضباط، شجاعت، اصرار و احساسات معمولی نیاز است. در عصری که ما را مجبور کردهاند قبول کنیم متفاوتبودن و پیشرفت واقعی، تنها در پیچیدگی یافت میشود، برای مدیران تحصیلکرده کار دشواری است که چنین مفهوم ساده و سرراستی را قبول کنند. تبدیل به سازمان سالم، اندکی زمانبر است. متأسفانه بسیاری از رهبرانی که با آنها کار کردهام، دچار بیماری مزمن اعتیاد به آدرنالین هستند و ظاهرا بر تعجیل در کارهای روزانه و ایفای نقش آتشنشان در سازمان تأکید میکنند؛ بنابراین، آنها واهمه دارند که بهآرامی کار کنند و با موضوعاتی کنار بیایند که مهم هستند؛ ولی خیلی اورژانسی بهنظر نمیرسند. ظاهرا ساده است؛ اما مانعی جدی در مسیر بسیاری از سازمانهایی قرار دارد که مدیرانی آنها را رهبری میکنند که اصل اساسی ماشینهای مسابقهای قدیمی را درک نمی کنند. برای اینکه سریع بروید، باید از سرعت خود بکاهید. مزایای تبدیل به سازمان قوی، به آن اندازه که آنان هستند، کمی دشوار است. سلامت سازمانی به جنبههای بسیاری از شرکت نفوذ میکند که جداکردن تکتک متغیرها و اندازهگیری تأثیر مالی آنها به روش جامع امکانپذیر نیست. قطعا این بدانمعنا نیست که نتایج واقعی و محسوس و عظیم نیست؛ بلکه فقط نیازمند سطح تفکر و بینشی است که بسیاری از رهبران بیشازحد تحلیلی بهسختی آن را میپذیرند. البته بهعقیدهی من، اگر رهبران بتوانند بهقدری فروتن باشند که بر این تعصبات غلبه کنند، هنوز دلیل دیگری وجود دارد که از پیبردن آنها به قدرت واقعی سلامت سازمانی مانع شود و این همان چیزی است که مرا به نوشتن این کتاب برانگیخته است. سلامت سازمانی هرگز ساده و یکپارچه و علمی ارائه نشده است. بر این عقیدهام که اگر سلامت سازمانی بهدرستی درک و در موقعیت مناسبی بهکار گرفته شود، از سایر نظامهای کسبوکار میتواند پیشی بگیرد و بهعنوان بزرگترین فرصت برای ترقی و مزیت مؤثر مطرح شود. سازمان زمانی یکپارچه (سالم) است که تمام و استوار و کامل باشد؛ یعنی زمانیکه مدیریت، اجرا، استراتژی و فرهنگ آن باهم ترکیب شوند و معنایی روشن ارائه دهند.
پاتریک لنچیونی (Patrick M. Lencioni) بنیانگذار و رئیس شرکت Table Group است که از سال 1997 در زمینهی کمک به رهبران برای ساختن سازمان سالم و مدیریت آن فعالیت میکند. پاتریک لنچیونی کتابهای زیادی در حوزه رهبری افراد و سازمانها نوشته است که از جمله کتابهای مطرح او میتوان به کتاب «پنج دشمن کار تیمی» اشاره کرد. کتابهای او بیش از ششمیلیون نسخه در سراسر دنیا فروش رفتهاند. لنچیونی دستورالعملها و اصول رهبری را آموزش داده که رهبرانی از سراسر دنیا از آن استقبال کردهاند. او با آموزش ها و کتابهایش، به سلامت سازمانی و تیمی شرکتهای زیادی کمک کرده است. در ایران، نشر نوین کتاب «مزیت؛ چرا سلامت سازمانی از سایر عوامل مهمتر است؟» با عنوان کامل انگلیسی «The Advantage: Why Organizational Health Trumps Everything Else In Business» را با ترجمهی علیاصغر تاتلاری و الهه رحمانزاده روانهی بازار نشر کرده است.
لینک کوتاه:
https://www.siasatvabazaryabi.ir/Fa/News/185725/