سیاست و بازاریابی
داستان مرموز سر بریده قاتل زنجیره‌ای که تا امروز سالم مانده است
دوشنبه 4 مرداد 1400 - 23:10:50
زومیت
سیاست و بازاریابی - داستان‌های عجیبی درباره قاتل‌های زنجیره‌ای شنیده‌ایم؛ اما سر بریده قاتل زنجیره‌ای که کاملا سالم باقی مانده و از آن نگه‌داری شده است، این داستان را کمی متمایز می‌کند. این داستان کاملا واقعی است.

به چشم‌های خالی از احساس این سر بریده نگاه کنید. این چشم‌ها که به هیچ خیره شده‌اند، خون‌های زیاد و صورت وحشت‌زده انسان‌های بی‌گناهی را تماشا کرده‌اند که برای حفظ جان خود التماس می‌کردند و اشک می‌ریختند. این چشم‌ها متعلق به اولین قاتل سریالی کشور پرتغال هستند. نام این قاتل دیاگو اَلوِز است و سر بریده او داخل شیشه‌ای در زیرزمین بیمارستان لیسبون نگه‌داری می‌شود. به‌همین‌دلیل، شما هنوزهم می‌توانید به چشمان یک قاتل بی‌رحم و خون‌سرد نگاه کنید. دراین‌میان، سؤال این است: چطور سرِ چنین قاتلی بریده شده و در جایی در بیمارستان نگه‌داری می‌شود؟ دقیقا چه اتفاقی برای دیاگو الوز افتاده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش تحقیقات زیادی انجام شده است که حقایق عجیبی درباره این مرد برملا می‌کند. درواقع، خواهید دید که الوز فقط یک قاتل نبوده است؛ بلکه خود نیز قربانی داستان عجیبی شده است. البته او تنها قربانی این داستان نبوده است. چه اتفاقی برای دیاگو الوز افتاد؟
در سال 1836، مادر دیاگو فوت می‌کند. دیاگو که علاقه زیادی به مادرش داشت، دچار افسردگی شد و به مشروبات الکلی روی آورد. دیاگو مدتی را به همین شکل سپری می‌کند؛ اما پس از مدتی، با دختر زیبایی به نام ماریا گِرترودِس آشنا می‌شود. دیاگو فردی فقیر و بیکار بود. او با خود فکر کرد باید به‌هر طریق ممکن دل ماریا را به‌دست بیاورد. دیاگو تصمیم گرفت شرایط را تغییر دهد و برای این کار باید پول به‌دست می‌آورد. او تصمیم گرفت راحت‌ترین راه را برای به‌دست‌آوردن پول طی کند. به‌همین سادگی بود که ماجرای قتل‌های آکوداکت شروع شد. دیاگو نقشه بسیار دقیقی کشید. او تصمیم گرفت قربانیانش را از میان افرادی انتخاب کند که برایش دردسرساز نشوند. برای مثال، افرادی را انتخاب می‌کرد که در آن شهر خانواده یا کس‌و‌کاری نداشتند که به‌دنبالشان بگردند. بنابراین، قربانیان او افراد ضعیفی بودند که عموما از راه دوری به لیسبون سفر می‌کردند تا محصولات کشاورزی‌شان را بفروشند. دیاگو ابتدا تمام اموال آنان را می‌دزدید و سپس چشم‌هایشان را می‌بست و آن‌ها را بالای یک پل می‌برد. ارتفاع این پل حدود 60 متر بود و زیر آن رودخانه آکوداکت جریان داشت. دیاگو قربانیانش را از بالای این پل پایین می‌انداخت که مرگ حتمی آنان را در پی داشت و هیچ علامت درگیری یا دعوا روی بدنشان دیده نمی‌شد. بنابراین، کاراگاه‌ها فکر می‌کردند که این افراد خودکشی کرده‌اند.

سیاست و بازاریابی

سه داستان عجیب که باور نمی‌کنید واقعی باشند (قسمت دوم) سه داستان عجیب که باور نمی‌کنید واقعی باشند (قسمت اول)
پس از نبش قبر، متوجه شدند که سَرِ این موسیقی‌دان داخل قبر نیست. مشخص شد احتمالا کسی افراد مشهور را نبش قبر و سرشان را از تن جدا می‌کند و سپس می‌فروشد. حتی معلوم شد که بازار داغی برای خریدوفروش سرهای قطع‌شده وجود دارد. بزرگ‌ترین کلکسیون سرهای جدا‌شده متعلق به ویلیام کالکرفت ، یکی از مأموران اعدام بود. او حدود 450 نفر را در سراسر بریتانیا اعدام کرده بود و پس از اعدام، سر جنازه‌ها را از تن جدا می‌کرد و نگه می‌داشت. نکته جالب این است که بازار خریدوفروش سر هنوز وجود دارد؛ اما نه به‌شکل قبل. امروزه، سازمانی به‌نام اَلکور وجود دارد که این کار را انجام می‌دهد؛ البته الکور هیچ شباهتی با ویلیام کالکرفت ندارد و حتی مردم حاضرند پول بپردازند و سر خود را به الکور بدهند. حتما می‌پرسید چرا مردم باید چنین کاری کنند؟

سیاست و بازاریابی

به‌هرحال، برای افرادی مثل کیم سوزی، الکور یگانه راه نجات است؛ دست‌کم این سازمان فرصتی در‌اختیارتان می‌گذارد و اگر واقعا این فرصت به واقعیت تبدیل شود، می‌توانید آینده را هم ببینید. قطعا در قرن نوزدهم چنین فرصتی وجود نداشت. در زمان دیاگو الوز، چنین کارهایی باید در خفا انجام می‌شد. البته هدف از قطع‌کردن و نگه‌داری از سرها هم کاملا با اهداف الکور متفاوت بود؛ اما نقطه مشترک آن با الکور در این بود که در قرن نوزدهم نیز دانشمندان این پروژه را طراحی و عملی کرده بودند. درحقیقت، دانشمندان برای مطالعه روی سر انسان‌ها این کار را کرده بودند. حالا سؤال این است: چگونه سر قاتلی زنجیره‌ای به‌ کار دانشمندان می‌آید؟ این مطالعه عجیب و بسیار غیرمعمول به فرنولوژی یا جمجمه‌شناسی معروف است. محققانی که در آن زمان مشغول مطالعه جمجمه‌شناسی بودند، تصمیم گرفتند تمرکزشان را به ویژگی‌های ظاهری جمجمه معطوف کنند؛ زیرا معتقد بودند احتمالا شکل جمجمه نقش مهمی در ویژگی‌های روانی فرد ایفا می‌کند. به‌راستی چه کسی می‌تواند ویژگی‌های درخورتوجهی داشته باشد که نظر محققان این رشته را به‌ خود جلب کند؟ درست است، قاتل‌های زنجیره‌ای. احتمالا ذهن قاتلی زنجیره‌ای برای بسیاری از افراد جالب باشد، همین‌طور برای محققان این رشته.

سیاست و بازاریابی

فرانتس یوزف گال از کودکی به‌خاطر دارد که مثلا آن همکلاسی‌اش که چشمان درشتی داشت، از حافظه خوبی بهره می‌برده است. در تصویر زیر فردیناند اول ، امپراتور اتریش را مشاهده می‌کنید که هم پیشانی بلندی دارد و هم چشمانش درشت و بیرون‌زده هستند.

سیاست و بازاریابی


http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/207691/داستان-مرموز-سر-بریده-قاتل-زنجیره‌ای-که-تا-امروز-سالم-مانده-است
بستن   چاپ