بزرگنمايي:
سیاست و بازاریابی - ده سال پیش جوانی 27 ساله موفقترین بازار سیاه اینترنتی خریدوفروش مواد مخدر را در دارکوب راهاندازی کرد. این داستان پرفرازونشیب سیلکرود و مغز متفکر آن، راس اولبریکت است.
دوم اکتبر 2013 حدود ساعت 3:15 دقیقهی بعد از ظهر، چند مأمور افبیآی با لباسهای شخصی از پلههای سنگی کتابخانهی گلن پارک سانفرانسیسکو بالا رفتند و یکی پس از دیگری به سمت انتهای سالن و بخش کتابهای علمیتخیلی به راه افتادند. آنجا پشت یکی از میزهای چوبی، مرد جوانی با موهای تیره، شلوار جین و تیشرت با لپتاپ خود در حال چت کردن بود. اسم این مرد راس اولبریکت بود؛ 29 ساله، اهل آستین، تگزاس و فارغالتحصیل رشتهی فیزیک و مهندسی از دانشگاه تگزاس و پنسیلوانیا. افبیآی باور داشت اولبریکت درگیر ماجرایی شرورانه است؛ به عبارتی، سرکردهی بازار سیاه آنلاین بزرگی به اسم «سیلکرود» (Silk Road) برای خرید و فروش مواد مخدر و اجناس غیرقانونی دیگر. به باور افبیآی، این جوان 29 ساله در واقع قاچاقچی مواد میلیونری بود که برای حفظ امپراتوری خود دستور قتل حداقل دو نفر را داده بود. داستان شروع راس اولبریکت تفاوت چندانی با داستانهای دیگری که از سیلیکون ولی سر برمیآورند، ندارد. همان داستان مرد جوان، باهوش و تحصیلکردهای که در خانوادهای از طبقهی متوسط رو به بالا بزرگ شده و ناگهان ایدهای به ذهنش میرسد که میتواند دنیا را دگرگون کند. سیلکرود یکی از اولین بازارهای سیاه اینترنتی بود
مردان دیگری با همین شرایط، سرویسهایی مثل اوبر برای بر هم زدن کسبوکار سنتی تاکسیها، یا Airbnb برای بر هم زدن کسبوکار هتلها، یا Yelp برای بر هم زدن کسبوکار رستورانها را راهاندازی کردند. اولبریک اما تصمیم گرفت سراغ بازار مواد مخدر برود. استارتاپ او که نامش را «سیلکرود» (جادهی ابریشم) گذاشت، فروشندگان مواد را در بستر اینترنت در تماس با خریداران قرار میداد. بعد از تکمیل مراحل خرید، بستهی خریداری شده بهراحتی به در خانه پست میشد و اولبریکت هم مثل آمازون، از هر فروش کمیسیون کمی برمیداشت. اما اولبریکت، برخلاف تراویس کالانیک مؤسس اوبر، یا برایان چسکی مؤسس Airbnb، پایان خوشی نداشت و سرانجام در کتابخانهای عمومی در سانفرانسیسکو دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. این داستان پرفرازونشیب یکی از اولین و موفقترین بازارهای سیاه اینترنتی است که بین سالهای 2011 تا 2013 نهادهای مجری قانون آمریکا را، از ادارهی مبارزه با مواد مخدر گرفته تا افبیآی، برای دستگیری مغز متفکر و گردانندهی آن به تکاپو انداخته بود. با این مقاله همراه باشید. چهرهی پشت نقاب
موفقیت سیلکرود مدیون ترکیب خلاقانهی سامانهی رمزگذاری شدهی تور (Tor) و بیتکوین بود که آن زمان هنوز در مراحل اولیه به سر میبرد. اولبریکت با بهکارگیری سامانهی رمزگذاری شده و رمزارز باور داشت بازار اینترنتیاش میتواند برای تمام کاربران محیطی امن، کاملا ناشناس و به دور از نظارت دولت فراهم کند.
سیلکرود در دارکوب، یعنی بخشی از اینترنت که از چشم موتورهای جستوجو مانند گوگل پنهان است، نهفته بود. این وبسایت با ترکیب رابط کاربری ناشناس و پرداختهای غیرقابل ردیابی، به هزاران فروشندهی مواد مخدر و نزدیک به یک میلیون خریدار در دنیا این امکان را میداد تا همدیگر و مواد مخدر مدنظر خود را در محیطی شبیه فروشگاههای اینترنتی پیدا کنند. نقطهی قوت سیلکرود، در کنار ناشناس بودن آن، سیستم امتیازدهی آن مشابه سایت آمازون و ایبِی بود؛ در سیلکرود خریداران براساس میزان رضایت خود از خرید، به فروشنده امتیاز میدادند و حتی نظرشان را در مورد کیفیت محصول خریداری شده به اشتراک میگذاشتند. برخی از کاربران سیلکرود خواهان آزادی کامل در دادوستد بودند. استدلال آنها این بود که اگر خرید و فروش هروئین در این وبسایت آزاد است، چرا سراغ اسلحه و اعضای بدن نرویم؟ اما ادمین وبسایت در این زمینه سختگیری زیادی داشت. او در بیانیههایی که در فروم سایت منتشر میکرد، تأکید داشت: «قوانین بنیادین ما این است که با دیگران همانطور که میخواهید با شما رفتار شود، رفتار کنید و از انجام هر کاری که به دیگران آسیب میرساند یا آنها را فریب میدهد، پرهیز کنید.»
سیلکرود در مدت کوتاهی به محبوب زیادی رسید. زمانی که رسانهها و وبلاگهای خبری مانند گاکِر در اوایل 2011 شروع به نوشتن دربارهی سیلکرود کردند، ترافیک چشمگیری به سمت این وبسایت سرازیر شد. با افزایش محبوبیت سیلکرود، توجه مقامات دولتی نیز به سوی آن جلب و تلاشها برای شناسایی کاربران و تعطیلی وبسایت شروع شد. طبق برخی گزارشها، تا زمان بسته شدن سایت، حدود 214 میلیون دلار ازطریق فروش به دست آمده بود و 13٫2 میلیون دلار کمیسیون نصیب صاحب سایت شده بود. افبیآی اما این رقم را 1.2 میلیارد دلار فروش کلی در سیلکرود و 80 میلیون دلار حق کمیسیون گزارش داده بود. به ادعای پلیس، اولبریکت با درآمد روزانهی 20 هزار دلاری از کمیسیون فروش، به ثروتی بالغ بر 80 میلیون دلار دست پیدا کرده بود که بیشتر آن صرف هزینهی نگهداری سایت میشد. با تمام ثروتی که اولبریکت ظاهرا به دست آورده بود، به نظر میآمد بخش خیلی اندکی از آن را خارج از هزینههای سایت، خرج کرده بود. به اعتقاد عدهای، پسانداز اولبریکت به 34 میلیون دلار میرسید و بخش بزرگی از این پول هنوز در کیف پول بیتکوین او جایی در اینترنت ذخیره شده است. 70 درصد محصولات سیلکرود مواد مخدر بود
خرید و فروش مواد مخدر اتفاق نادری در کوچه پسکوچههای سانفرانسسیکو نیست؛ کاری که سیلکرود کرد ایجاد روشی جایگزین برای این دادوستد غیرقانونی بود؛ مکانی که هر فردی که دنبال مواد بود، میتوانست بدون رویارویی با فروشندگان نابکار در کوچههای ناامن، خرید خود را انجام دهد. این روش همچنین فروشندگان و خریداران را از دید قانون مخفی میکرد و سیستم امتیازدهی وبسایت خریدار را از «کیفیت» خرید خود مطمئن میکرد. در سیلکرود انواع مواد مخدر و روانگردان خرید و فروش میشد. به گفتهی افبیآی، تا بهار 2013، 10 هزار محصول در وبسایت وجود داشت که 70 درصد آنها مواد مخدر بود. در کنار آنها، 159 محصول هم تحت عنوان «خدمات» فهرست شده بود که بیشتر مربوط به هک کردن اکانتهای فیسبوک و توییتر بود. بیش از 800 محصول هم اکانتهای هک و غیرقانونی آمازون و نتفلیکس بودند. گواهینامههای رانندگی تقلبی، گذرنامههای جعلی، قبوض جعلی آب و برق و گزارشهای جعلی خرید با کارتهای اعتباری نیز در این وبسایت موجود و خرید آنها بهسادگی امکانپذیر بود.
سیلکرود برای هوادارانش بیشتر از بازار سیاه و چیزی شبیه پناهگاه بود. برای دیپیآر، این وبسایت جدالی سیاسی بود. او در فروم سیلکرود به کاربران خود میگفت: «دست از حمایت از دولت با پرداخت مالیات بردارید و انرژیهای سازندهی خود را به سمت بازار سیاه سرازیر کنید.» با گذشت زمان، آرمانهای دیپیآر بلندپروازانهتر شد. به گفتهی او، هر خرید و فروشی که در بستر سیلکرود انجام میشد، قدمی به سمت رسیدن به آزادی جهانی بود. سیلکرود از نظر او، چالشی مستقیم علیه ساختار قدرت بود. با افزایش محبوبیت سیلکرود و تبدیل آن به بازاری جهانی، اولبریکت که خود را به کاربران سایت دیپیآر (DPR مخفف Dread Pirate Roberts) معرفی کرده بود، بر نقش خود بهعنوان مبلغ لیبرترین بیشازپیش تأکید کرد. کاربران هم از نظریات او استقبال کردند و او را همانند چه گوارا دانستند. عدهای نیز او را کارآفرین میخواندند و میگفتند نام او «در بین بزرگترین مردان و زنان تاریخ» ثبت خواهد شد. حالا سیلکرود تبدیل به برندی فرقهای با دهها هزار هوادار شده بود که دیپیآر را استیو جابز خود میدانستند. کاری که ما میکنیم خرید مواد مخدر یا مقابله با دولت نیست. هدف دفاع از حقوق انسانی و امتناع از تسلیم شدن است وقتی کار اشتباهی نکردهایم. سیلکرود وسیلهای برای رساندن این پیام است. باقی همه مطلب فرعی است.» با قرار گرفتن سیلکرود دربرابر دولت و قانون، بیدلیل نبود مقامات سعی در تعطیل کردن این وبسایت داشتند. اولبریکت اگرچه از توجه ناگهانی رسانهها به سیلکرود در ژوئن 2011 بسیار خرسند بود و کاربران بسیاری از این طریق با این سایت آشنا شدند، اما وقتی سناتور آمریکایی چارلز شومر در نشست خبری علیه سیلکرود صحبت کرد و خواستار تعطیلی و دستگیری عاملان آن شد، اولبریکت بهشدت مضطرب شد و دولت آمریکا را «دشمن اصلی» خود نامید که دنبال «نابودی» او بود. ظاهر وبسایت سیلکرود
بعد از دانلود تور و رفتن به آدرس http://silkroadvb5piz3r.onion، کاربران با صفحهی لاگینی روبهرو میشدند که از آنها نام کاربری و رمز عبور میخواست. اگر فرد میخواست اکانت جدید بسازد، باید از لینک مخصوص کاربران جدید استفاده میکرد و تمام اطلاعاتی که لازم بود وارد شود، نام کاربری، رمز عبور و نام کشور بود. اکانت فروشندگان اما محدود بود و باید در مزایده خریداری میشد. بعد از ورود، سیلکرود شبیه فروشگاه اینترنتی معمولی بود با این تفاوت که بهجای پوشاک و لوازم خانه، پر از مواد مخدر، اسناد جعلی و اکانتهای هک شده بود. این وبسایت در اکتبر 2013 بعد از دستگیری اولبریکت بسته و از دسترس خارج شد، اما تصاویری از آن همچنان موجود است:
پروژهی شناسایی و دستگیری صاحب و گردانندهی وبسایت سیلکرود حاصل یک سال تعقیب و گریز سایبری و تحقیقات کارآگاهان سنتی بود. گروه ضربتی که پروندهی سیلکرود را تحت عملیاتی موسوم به «مارکو پولو» (بخشی از عملیات بینالمللی Onymous با هدف شناسایی و بستن بازارهای اینترنتی دارکوب) دنبال میکرد، شامل ماموران افبیآی، خدمات درآمد داخلی، وزارت امنیت میهن و ادارهی مبارزه با مواد مخدر آمریکا بود. رهبری این گروه ضربت به عهدهی کریستوفر تاربل، مأمور افبیآی بود که به گفتهی یکی از وکلای حاضر در پروندهی اولبریکت، «آدم بسیار کله گندهای» بود. تاربل کسی بود که چندی پیش از پروندهی سیلکرود، موفق به دستگیری هکتور خاویر منسگر مشهور به «سابو»، مؤسس گروه هک LulzSec و یکی از اعضای کلیدی انانیموس، شده بود. گروه LulzSec چندین شرکت و موسسات خبری چون فاکسنیوز و حتی مجلس سنا و سازمان سیا را مورد حملهی سایبری قرار داده بود و مؤسس آن به 124 سال حبس محکوم شده بود.
کریستوفر تاربل، مأمور افبیآی که رهبری گروه ضربت سیلکرود را به عهده داشت عامل کلیدی دیگر در شناسایی اولبریکت بهعنوان مغز متفکر سیلکرود، گری آلفورد، مأمور خدمات درآمد داخلی بود. آلفورد مطمئن بود کسی که سیلکرود را راهاندازی کرده حتما در وبسایتهای عادی برای جلب مخاطب دربارهی سایت خود حرفهایی زده است. 27 ژانویه 2011 و تنها چند روز بعد از شروع به کار سیلکرود، آلفورد در حال بررسی چند آدرس اینترنتی تور بود که در فروم Shroomery.org به پستی دربارهی سیلکرود برخورد. در این پست، کاربری با نام «altoid» پرسیده بود: «کسی چیزی در مورد سیلکرود شنیده؟ یک جورهایی شبیه نسخهی ناشناس سایت آمازون است...که میشود در آن هر چیزی را بهطور آنلاین و ناشناس خرید و فروش کرد.» این پست به آدرس تور وبسایت سیلکرود و بلاگی که مراحل ثبتنام و استفاده از آن را توضیح داده بود، لینک داده بود. آلفورد نام کاربری «altoid» را در گوگل جستوجو کرد تا بالاخره در استک اورفلو، سایت مخصوص برنامهنویسان، به پستی به تاریخ 16 مارس 2013 برخورد که در آن کاربری با همین نام دربارهی نحوهی اتصال به سرویس پنهان در تور با استفاده از زبان برنامهنویسی کرل در PHP پرسیده بود. ایمیل این کاربر rossulbricht@gmail.com بود. این کاربر همچنین بخشی از کد وبسایت خود را بهعنوان نمونه در پست به اشتراک گذاشته بود. جستجوهای آلفورد او را سرانجام به فرومی مخصوص کاربران بیتکوین هدایت کرد که در آن کاربری به نام «altoid» خواسته بود به rossulbricht@gmail.com ایمیل بفرستند. بدین ترتیب، نام راس اولبریکت بهعنوان یکی از مظنونین اصلی پروندهی سیلکرود وارد بانک اطلاعاتی افبیآی شد. اما سرنخهایی که به اولبریکت میرسید، به همینجا ختم نشد. جولای 2013، بستهی پستی ارسالی از کانادا در بازرسی مرزی باز شده و داخل آن نُه کارت شناسایی جعلی با اسامی متفاوت اما با عکسی یکسان یافت شد. طبق روال، دو مأمور از وزارت امنیت میهن به آدرس گیرندهی بستهی پستی اعزام شدند و اولبریکت در را به روی آنها باز کرد. عکس روی کارتهای شناسایی با چهرهی او مطابقت داشت. به گفتهی تاربل، اولبریکت به آن دو مأمور گفت «هر کسی میتواند وارد وبسایتی نهفته در تور، مانند سیلکرود شود و هر نوع مواد مخدر یا هویت جعلی که لازم داشت، سفارش دهد.» بااینحال ماموران مدرکی برای دستگیری او نداشتند. ظاهرا اولبریکت کارتهای شناسایی جعلی را برای اجارهی سرورهای اضافی برای مقابله با ترافیک بالای سایت و مشکلات امنیتی لازم داشت. تحقیقات اینترنتی ماموران پلیس هم به کشف شش سرور آنلاین رسید که ازطریق آن شاهد مبادلات بیتکوین خریداران و فروشندگان سیلکرود بودند. به گفتهی افبیآی، آنها به تاریخچهی ماهها خرید و فروش در سیلکرود دسترسی پیدا کردند و از این طریق اطلاعات جدیدی دربارهی فروشندگان مواد مخدر به دست آوردند که در برخی موارد به دستگیری آنها منجر شد. دیپیآر نسبت به حفظ امنیت شخصی و وبسایت خود کاهل شده بود
بااینحال، دیپیآر نسبت به حفظ امنیت شخصی و وبسایت خود کاهل شده بود. از یک طرف، تمام اتفاقات مربوط به توسعهی سیلکرود و افکار و احساسات خود را در مورد این پروژه در لپتاپ خود ثبت کرده بود؛ از طرف دیگر، اصول برنامهنویسی که بهتنهایی و ازطریق اینترنت یاد گرفته بود، کار دستش داد و حفرههایی در شنل نامریی تور بر جا گذاشت. بااینحال، او از موفقیت چشمگیر پروژهی خود مغرور شده بود و به ادمینهای وبسایت اطمینان میداد هیچ ردی از آنها در اینترنت وجود ندارد. وقتی یکی از کاربران در پیامی شخصی به دیپیآر هشدار داد مکان فیزیکی سرورهای وبسایتش در خطر لو رفتن قرار دارند، دیپیآر این هشدار را نادیده گرفت. این کاربر به او همچنین هشدار داد سرورهای سایت بهراحتی قابل کپی شدن بودند. دیپیآر اما در جواب گفت: «نگران نباش. جای سرورها امن است.» در ژوئن 2013 تعداد کاربران سیلکرود به یک میلیون رسیده بود، اما هنوز خبری از ماموران افبیآی نبود. تا اینکه چند روز بعد در دفتر جرائم سایبری افبیآی در نیویورک، اعضای گروه ویژهی سیلکرود به سمت مانیتور یکی از کامپیوترهای خود خم شدند و چیز جالبی در آن دیدند: 62.75.246.20؛ آدرس آیپی واقعی وبسایت سیلکرود که سرورهای آن در مرکز دادهی Thor در ایسلند قرار داشت. تاربل ادعا کرد آیپی واقعی سیلکرود را از درز اطلاعاتی کپچای خود سایت به دست آورده است. این ادعا از نظر برخی کارشناسان امنیت سایبری از جمله رابرت گراهام ( Errata Security ) و برایان کربس ( Krebs on Security ) چندان محتمل به نظر نمیرسید. تاربل هم از مراحل کشف آیپی سیلکرود مستندی تهیه نکرده بود و بدین ترتیب بسیاری از جوانب ادعای او در هالهای از ابهام قرار دارد. تیم وکلای اولبریکت همچنین در دادگاه اذعان کرد ماموران افبیآی بدون حکم بازرسی به سرورهای سیلکرود در ایسلند دسترسی پیدا کردند و در نتیجه متمم چهارم قانون اساسی آمریکا مبنی بر محافظت از حریم خصوصی را نقض کردهاند. این اتهام در دادگاه نادیده گرفته شد. پایگاه دادهی Thor تا شش ماه اطلاعات مربوط به لاگ سیستم را ذخیره میکرد؛ در نتیجه ماموران افبیآی توانستند تمام کامپیوترهایی را که بهتازگی با این سرور در ارتباط بودند، شناسایی کنند. یکی از این نشانیهای آیپی که آخرین بار به ویپیان سیلکرود وارد شده بود، مربوط به کافه لونا در خیابان سکرمنتو در سانفرانسیسکو بود. تاربل این آدرس را به فهرست سرنخهای این پرونده اضافه کرد. بخشی از تیم تاربل در نیویورک سخت مشغول بازسازی کل سیستم سیلکرود بود. آنها با این کار موفق شدند به پیامهای خصوصی، فرومها، حساب امانی بیتکوین (که هر شنبه شب دیپیآر سهم خود را از آن برمیداشت) و سرور اصلی بیتکوین که تمام خرید و فروشهای سیلکرود را نشان میداد، دسترسی پیدا کنند. وقتی تیم تاربل نام راس اولبریکت را در بانک اطلاعاتی فدرال جستوجو کرد، متوجه گزارش ماموران وزارت امنیت میهن دربارهی کارتهای شناسایی جعلی اولبریکت شد. با جستجویی سریع مشخص شد اولبریکت در نزدیکی کافه لونا در سانفرانسسیکو زندگی میکند. در آزمایشگاه هم تیمی که روی بازسازی سرورهای سیلکرود کار میکردند، متوجه شباهت کدهای سرور با چیزی که راس مدتها پیش در استک اورفلو پست کرده بود، شدند. روز بعد تاربل به سرپرست بخش گفت: «پیدایش کردیم.»
سیکادا 3301؛ سختترین معمای اینترنتی در جستوجوی باهوشترینها
درحالیکه راس دستبند زده از کتابخانه به سمت ماشین پلیس هدایت میشد، تیمی که به لپتاپ دسترسی داشت متوجه شد آنچه را که دنبالش بودند، پیدا کردهاند. راس با اکانت دیپیآر وارد سیستم سیلکرود شده بود و هنوز لاگین بود. حالا دیگر هیچ شک و شبههای از هویت مغز متفکر این بازار سیاه اینترنتی باقی نمانده بود و مدارک لازم برای دستگیری و محکومیت اولبریکت مهیا بود. راس اولبریکت به پولشویی، هک، توطئه برای قاچاق مواد مخدر و تلاش برای کشته شدن شش نفر متهم شد. بنا به ادعای دادستانها، اولبریکت 730 هزار دلار برای اجیر کردن افرادی برای ارتکاب قتل پرداخت کرده بود، اما هیچ کدام از قتلها صورت نگرفته بود و اولبریکت هم در دادگاه به هیچ یک از این سوءقصدهای ادعا شده، محکوم نشد. در 29 مه سال 2015، راس اولبریکت به دو بار حبس ابد بهعلاوهی 40 سال زندان بدون آزادی مشروط محکوم شد. تیم وکلای اولبریکت با تمام تلاشی که تا به امروز انجام دادهاند، هنوز موفق به تغییر یا کاهش حکم او نشدهاند. اشتباهات بیشمار اولبریکت
آنطور که به نظر میرسید اولبریکت بیشتر از آنکه نگران حفظ کامل هویت ناشناس خود باشد، دنبال تأثیرگذاری و ایجاد تغییر بود. برخلاف موفقیتش در ایجاد «ایبِی مواد مخدر» با سرورهای ناشناس و هویتی پنهان، دیپیآر در حفظ هویت خود از حس پارانویای کافی برخوردار نبود. اولبریکت سیلکرود را متأثر از ایدههای لیبرترینی مبنی بر آزادی خرید و فروش خارج از حیطهی کنترل نهادهای دولتی تأسیس کرد و به لطف این وبسایت به پول و شهرت زیادی دست یافت؛ اما الگوی رفتاری او و اشتباهاتی که او را تنها در عرض دو سال در دام قانون انداخت، با تصوری که بسیاری از «مغز متفکر عملیات مجرمانه» در ذهن دارند، فاصلهی زیادی دارد. اولین اشتباه بزرگ اولبریکت که به دستگیری او منجر شد، صحبت از ایدههای خود برای راهاندازی بازار اینترنتی مواد در صفحهی لینکدین شخصیاش بود. اشتباه دوم، استفاده از عکس واقعی خود روی کارتهای شناسایی جعلی بود که برای اجارهی سرورهای سیلکرود سفارش داده بود.
اولبریکت همچنین برای پیدا کردن بهترین راه برای ارسال بستههای پستی به کشورهای دیگر از اکانت گوگلپلاس شخصیاش استفاده کرده بود که در آن نام، چهره و پروفایل یوتیوب واقعی خود کاملا نمایان بود. یکی از ویدئوهایی که اولبریکت در پروفایل یوتیوب خود برای اینکه بعدا تماشا کند، ذخیره کرده بود، از کانال مؤسسهی میزس بود که از ایدئولوژیهای اقتصاددان اتریشی لودویگ فن میزس حمایت میکند. حتی همین هم در دادگاه علیه او استفاده شد. تاربل گفت امضای دیپیآر در فروم سیلکرود حاوی لینکی به وبسایت مؤسسهی میزس بود و دیپیآر از مکتب اقتصاد اتریش و آثار فن میزس بهعنوان سنگ بنای سیلکرود یاد کرده بود. اشتباه چهارم و شاید بزرگترین اشتباه او که باعث شد قاضی دادگاه بدون هیچ رحمی او را به حبس ابد محکوم کند، مکاتبات او با مأمور مخفی پلیس بود که فکر میکرد قاچاقچی مواد مخدر با مهارتهای آدمکشی است. به ادعای افبیآی، اولبریکت به این مأمور مخفی 80 هزار دلار پرداخت کرده بود تا یکی از اعضای قدیمی سایت را سر به نیست کند. اگرچه اولبریکت به خاطر اتهامهای مربوط به اجیر کردن آدمکش برای قتل در دادگاه محاکمه نشد و اعضای خانوادهی او معتقد بودند این اتهامات ساختگی و برای مخدوش کردن وجههی اولبریکت در انظار عمومی مطرح شده است، اما به احتمال زیاد در تصمیم قاضی به محکوم کردن او به حبس ابد بیتأثیر نبوده است. ماجرای اتهامات اجیر کردن آدمکش
سرانجام یکی از تأمینکنندگان مواد سیلکرود با نام کرتیس گرین به دام پلیس افتاد و تا چند روز نتوانست با دیپیآر تماسی برقرار کند. دیپیآر نگران شد و با کمی جستوجو در اینترنت دریافت گرین دستگیر شده است. او حالا میترسید گرین او را به پلیس لو بدهد. از طرفی، یکی دیگر از کارکنان وبسایت به نام «اینیگو» به او اطلاع داد تعدادی بیتکوین به ارزش 350 هزار دلار از چندین حساب متصل به سیلکرود برداشت شده است. دیپیآر به درستی حدس زد این کار گرین باشد، اما خبر نداشت این پول به حساب مأمور مخفی پلیس که خود را ناب معرفی کرده بود، واریز شده است. اولبریکت به ناب پیام داد که «مشکلی» در ایالت یوتا به وجود آمده که حل کردن آن نیاز به خشونت دارد. ناب به او قول داد این مشکل را برطرف کند. پس سراغ گرین رفت و او را وادار به همکاری کرد. بعد به دیپیآر پیام داد گرین را پیدا کرده است و پرسید حالا میخواهد با او چه کار کند. اولبریکت اول از او خواست گرین را مورد ضرب و شتم قرار دهد و مجبورش کند بیتکوینهای دزدیده شده را برگرداند. اما کمی بعد، از ترس لو رفتن هویتش توسط گرین، از ناب خواست دستور شکنجه را به قتل تغییر دهد. ناب هم مشکلی با این قضیه نداشت، پس مرگ گرین را صحنهسازی کرد و عکسهای آن را برای تأیید به اولبریکت فرستاد. اولبریکت برای قتلی که درواقع اتفاق نیفتاده بود به او 80 هزار دلار پرداخت کرد و البته هیچوقت بیتکوینهای به سرقت رفته را نیز دریافت نکرد. اولبریکت در آخر به ناب گفت: «از اینکه مجبور شدم او را بکشم عصبانیام. اما کاری است که شده.» او بعدها به اینیگو گفت دستور قتل گرین برای انتقامجویی نبود، بلکه برای برپایی عدالت بود؛ عدالتی جدید مطابق با قانون سیلکرود. مأموریت فورس برای شناسایی اولبریکت اگرچه به حاشیه رانده شده بود و پروندهی سیلکرود در کنترل کامل افبیآی بود و اگرچه سرقت بیتکوین از حساب اولبریکت پای او را هم به پرونده باز کرده بود، بااینحال بهعنوان آخرین تلاش برای دستگیری اولبریکت سعی کرد او را متقاعد کند در فرودگاهی همدیگر را ببینند تا ناب او را از کشور فراری دهد. اما راس قصد نداشت جایی برود. هنوز فکر میکرد تور و ذکاوتش او را از چشمان قانون تا همیشه مخفی نگه میدارد. راس خبر نداشت همان لحظه ماموران افبیآی در حال برنامهریزی برای دستگیری او هستند. او فکر میکرد آسیبناپذیر است. حبس ابد بدون آزادی مشروط؛ حکمی عادلانه؟
شاید یکی از جنجالیترین جنبههای داستان راس اولبریکت و سیلکرود، حکم مجازات او باشد. آیا دو بار حبس ابد به اضافهی چهل سال بدون آزادی مشروط، برای ایجاد بازار سیاه اینترنتی مواد مخدر حکم عادلانهای است؟ اولبریکت دربارهی انگیزهاش برای ایجاد سیلکرود گفته بود این وبسایت را برای کاهش آسیب در جریان کارزار جنگ با مواد مخدر آمریکا به راه انداخته بود. از نظر او سیلکرود بستری امنتر برای خرید و فروش اجناس غیرقانونی مهیا میکرد و از این طریق هیچ آسیبی به فروشندگان و خریداران نمیرسید. در دادگاه هم از قاضی خواست بهجای مجازات حبس ابد، سالهای پیری را به او ببخشد تا «کورسوی نوری در انتهای تونل» برای او باقی بماند. اما قاضی فدرال، کاترین فارست، به او گفت استدلالهای او متأثر از امتیازهای ویژهی او بهعنوان شهروندی تحصیلکرده از طبقهی متوسط است و تا قبل از او هیچ قاچاقچی مواد مخدری سعی در تبرئهی خود با این دلایل نداشته است. قاضی با این حکم سعی داشت اولبریکت را درس عبرتی برای دیگر مجرمان سایبری بکند تا دیگر فکر ایجاد چنین بازارهایی به سرشان نزند. البته این خوشبینی قاضی در عمل به جایی نرسید، چرا که کمی بعد از بسته شدن سیلکرود به دست افبیآی، عدهای از ادمینهای وبسایت از جمله اینیگو، سایت سیلکرود 2 را راهاندازی کردند.
مادر اولبریکت تأکید میکند ازآنجاکه راس هیچگاه به رساندن آسیب جسمی به کسی متهم نشده بود و در دادگاه هم اتهامات مربوط به اجیر کردن آدمکش و دستور به قتل هیچگاه مطرح نشد، این موارد نباید در تصمیم دادگاه به محکومیت حبس ابد اولبریکت تأثیر میگذاشت. اگر تلاشهای گروه حامیان اولبریکت به نتیجه برسد، ممکن است به تصمیمگیری مهمی دربارهی حریم خصوصی و استقلال عمل در بستر دیجیتال و همچنین مسئولیت سازندگان ابزارهای آنلاین در قبال آنچه دیگران با آنها انجام میدهند، بینجامد. تا آن روز اما اولبریکت به گذراندن محکومیت حبس ابد خود در زندان فوق امنیتی فدرال آمریکا ادامه خواهد داد. برداشت آخر
دسامبر 2012، حدود یک سال پیش از دستگیری و به پایان رسیدن داستان سیلکرود، راس اولبریکت جوان به همراه دوست خود رنه پینل به StoryCorps، مؤسسهای که از افراد دعوت میکند از تجربههای زندگی خود حرف بزنند، میرود و برای ثبت تجربههای خود و آرزوهایش برای آینده مقابل دوربین مینشیند. در ویدئو ی ضبط شده از این گفتوگو، رنه از او میپرسد: «برنامهات برای 20 سال آینده چیست؟» راس جواب میدهد: «میخواهم تا آن موقع تأثیر اساسی و مثبتی بر آیندهی بشر گذاشته باشم.» رنه از او میپرسد آیا فکر میکند تا ابد قرار است زندگی کند. راس با لبخندی میگوید: «بله. فکر میکنم احتمالش هست.»